جدول جو
جدول جو

معنی ابن مسعود - جستجوی لغت در جدول جو

ابن مسعود
(اِ نُ مَ)
ملقب بصدرالدین. یکی از امرای سلطان علاءالدین محمد بن تکش خوارزمشاه. آنگاه که سلطان اسیر ترکان ختا شد ابن مسعود با وی بود و برای خلاص سلطان تدبیری اندیشیده خود را سلطان و سلطان را خادم خویش گفت و به آوردن زری که بپاسبانان نوید داده بود سلطان را به نام خادم به خوارزم فرستاد و سلطان بدین چاره از بند مستخلص شد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ سُ)
کنیت چند تن از امرای وهابی، و این سلسله از 1147 ه. ق. تا امروز بجزیرهالعرب فرمانروائی دارند: 1- محمد بن سعود، او نخستین کس از این خاندان است که مذهب وهابی گرفت و بنصرت محمد بن عبدالوهاب مؤسس و بانی این مذهب برخاست. وفات 1179 ه. ق. 2- عبدالعزیز بن محمد بن سعود، او احسا و قطیف را تصرف کرد و بر سواحل خلیج فارس دست یافت و به سال 1216 ه. ق. کربلای معلی را غارت کردو گروهی از مردم آنجا را بکشت و مکه و طائف را تسخیر کرد و عمان را مطیع ساخت و عاقبت در سال 1218 ه. ق. به دست مردی شیعی بمسجد درعیه کشته شد. 3- سعود بن عبدالعزیز، بزمان او وهابیان به بغداد و بار دیگربعمان و مکه و مدینه و حوران حمله بردند و نام سلطان از خطبه بیفکندند و محمدعلی پاشا از جانب سلطان محمودخان عثمانی بدفع آنان مأمور گشت و او طوسون پاشا فرزند خویش را بجدال آنان فرستاد و در چندین میدان وهابیان مغلوب و شهرهای متصرفی خویش را یکی پس از دیگری از دست بدادند تا به هشتم جمادی الاولای 1229 ه. ق. سعود در 61 سالگی بدرعیه درگذشت. 4- عبدالله بن سعود، به زمان او طوسون پاشا و بعد از او ابراهیم پاشا جنگ با وهابیان را تعقیب کرد و درعیه را متصرف شد، و عبدالله بن سعود را با کسان و بقیۀ اولاد محمد بن عبدالوهاب دستگیر کردند و به اسلامبول فرستادند و در قسطنطنیه به سال 1233 ه. ق. همگی را بیاویختند. 5- مشاری بن سعود، برادر عبدالله سابق الذکر، او بار دیگر در درعیه تسلطگونه ای داشت لکن مأمور محمدعلی پاشا او را گرفتار و در 1235 ه. ق. به مصر روانه کرد و وی در راه بمرد. 6- ترکی بن عبدالله بن محمد بن سعود، پس از مرگ مشاری بن سعود در شهر ریاض قدرتی به دست کرد مصریان وی را از آن شهر براندند، او بار دیگر بر این شهر دست یافت و از آن وقت مقر حکومت وهابیان از درعیه بریاض منتقل گشت و تاکنون هم بدانجاست. ترکی بر احسا دست یافت و بحرین را نیز مطیع ساخت و در سال 1249 ه. ق. به دست مشاری بن عبدالرحمن کشته شد. 7- مشاری بن عبدالرحمن بن مشاری بن حسن بن مشاری بن سعود. 8- خالد بن سعود (1255- 1257 ه. ق.). 9- عبدالله بن ثنیان بن ابراهیم بن ثنیان (1257- 1259 ه. ق.). 10- فیصل بن ترکی، یک بار از 1249 تا 1255 ه. ق. و بار دیگر از 1259تا 1282. 11- عبدالله بن فیصل بن ترکی (1282- 1287 ه. ق. و بار دیگر 1300-1301 و نوبت سوم در حدود 1304). 12- سعود بن فیصل بن ترکی (1287- 1291). 13- محمد بن سعود. 14- عبدالرحمن بن فیصل. 15- محمد بن فیصل، از خاندان ابن سعود، تا حدود 1300 سلطۀ ضعیفی داشته و در معنی مطیع خاندان بنی رشید امرای شمری بوده است. 16- عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل، با دستیاری شیخ مبارک امیر کویت، ریاض را مسخر کرد (1319 ه. ق.) و بر خاندان ابن رشید مسلط گشت و امروز جز بعض سواحل عربستان تمام جزیره العرب در تحت فرمانروائی اوست
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
ابوالحسین محمد بن احمد بن اسماعیل واعظ بغدادی. وفات 387 ه. ق. کلمات قصار او در مواعظ معروف است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مَ)
کاتب دمشقی. او راست: کتاب الدرالملتقط. وفات 753 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ مَ)
ناقه. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
ابوالحسن علی بن موسی مغربی. یکی ازعلمای لغت عرب. مولد 605 یا 610 ه. ق. بنزدیکی شهر غرناطه. پدر او در سفر حج وفات کرد و ابن سعید به اشبیلیه علم و ادب فراگرفت و سپس هشت سال به اسکندریه اقامت گزید و از آنجا به بغداد و حلب و دمشق و موصل و بصره و مکه و تونس سفر کرد و بخدمت مستنصر بار یافت. و سفری دیگر به سال 666 بمشرق آمد و تا ارمنستان برفت و بتونس بازگشت و بروایتی به سال 673 در دمشق و یا به سال 685 به تونس درگذشت. او راست: کتاب المغرب فی حلی المغرب. کتاب المشرق فی حلی المشرق. مقدمه ای بر کتاب جامع المرقصات و المطربات محمد بن معلی الازدی. المرقص و المطرب فی اخبار اهل المغرب. المقتطف من ازاهر الطرف. الطالع السعید فی تاریخ بنی سعید
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
عمر بن سعد بن ابی وقاص زهری. در سال 61 ه. ق. بسرکردگی چهارهزار تن از دست عبیدالله بن زیاد بحرب حضرت حسین بن علی علیه السلام به کربلا شد و پس از شهادت آن حضرت امر تاختن اسب بر اجساد شهدا دادو به سال 66 آنگاه که مختار بن ابی عبیدۀ ثقفی بخون خواهی اهل بیت برخاست عمر سعد را دستگیر کرده بکشت.
- مثل ابن سعد، در تداول عامه به صورت تشبیهی مبتذل، جلوسی سخت بتکبر و مهیب
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مَ)
عبیدالله بن مسعود صدرالشریعه محبوبی. از مردم بخارا و یکی از حکمای آنجا. وفات او به سال 747 ه. ق. بوده است. او راست: کتاب تعدیل العلوم فی الفلسفه و الطبیعیات
لغت نامه دهخدا
(حُ رَ)
ابن مسعود. یکی از سران قرامطه است. ابن اثیر در حوادث سال 316 هجری قمری گوید: چون امر ابوطاهر قرمطی بزرگ شد دهقانان سواد عراق، مذهب قرمطی را که در پنهان میداشتند اعلام کرده و مردی بنام حریث بن مسعود را بر خویش امیر کردند و با دسته ای از دهقانان دیگر که به سرکردگی عیسی بن موسی قیام کرده بودند بر دربارخلیفه شوریدند، پس حریث به موفقی رفت و کاخی بساخت و ’دارالهجره’ نامید، و پرچم ایشان سفید بود و بر آن چنین نوشته شده بود: ’و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم أئمهً و نجعلهم الوارثین’ (قرآن 5/28). پس مقتدر بالله عباسی هارون بن غریب را با لشکری به جنگ وی فرستاد و او را بشکست و اعلام او را سرنگون با اسیران بسیار وارد بغداد کرد، و بیش آنچه اسیر گرفت از دهقانان بکشت. (از ابن اثیر ج 7 ص 69)
لغت نامه دهخدا
ابن مسعود بن عمرو ثقفی. پدر مختار. او از صحابۀ رسول صلوات الله علیه است. عمر بن الخطاب پس از عزل خالد بن ولید به سال 13 از هجرت، ولایت عراق وی را داد و او را بمیان حیره و قادسیه با جابان جنگی در پیوست و او جیش جابان بشکست و جابان را اسیرکرد و او خویش را بفدیه بازخرید. ابوعبیده در جنگی دیگر با مردانشاه بن بهمن یکی از سالاران سپاه یزدجرد بیوم الجسر به سال سوم ملک یزدجرد، کشته شد و در کتاب الاستیعاب فی معرفه الاصحاب تألیف ابن عبدالبرّ چاپ هند نام او ابوعبید آمده است و مشهور خلاف آن است
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ دِلْ لاه)
عبیداﷲ بن عبداﷲ بن عتبه بن مسعود، تابعی است، وفات وی به سال 97 یا 98 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا
ابن مسعود بن حسن بن ابی نمی، از خاندان شرفای مکه. شاعر و ادیب. او امام یمن محمد بن القاسم وسلطان مرادخان عثمانی را مدح گفت و خواست بمساعدت آنان بامارت حجاز نائل گردد ولی میسر او نگشت. وفات او به سال 1041 ه. ق. بود و در قصیده ای که در مدح سلطان مرادخان سروده است خود را تشبیه بسیف ذی یزن و سلطان را تشبیه بکسری کرده و از او مدد خواسته است:
فقد نزل ابن ذی یزن طریدا
علی کسری فانزله شماما
اتی فرداً فآب یجرّ جیشا
کسا الاّکام خیلاً و الرغاما
لغت نامه دهخدا
ابن مسعود زنتری. محدث است
لغت نامه دهخدا
ابن مسعود. (الشیخ) ابوالصفا، وی در جامع زیتونه بشهر تونس علوم فراگرفت، و در پایان روزگار ائمۀ بکریین تولیت خلافت امامت یافت در سال 1221 هجری قمری پس از تکمیل تحصیلات پیوسته ملازم تدریس و امامت و خطبه بود، تا به سال 1234 به مرض طاعون درگذشت. او راست: کتابی به نام ’المواهب الصمدیه لکشف لثام السمرقندیه’ که در فن بلاغت نوشته. این کتاب به سال 1898 میلادی در تونس به طبع رسیده است. و در پایان آن ترجمه احوال مؤلف نیز ضمیمه شده است. (معجم المطبوعات ج 2 ص 1224)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
ابن مسعود از موالی هشام بن عبدالملک. کار او اذن گرفتن از هشام بود برای هر کس که می خواست او را ملاقات کند. (عقدالفرید چ محمد سعیدالعریان چ قاهره جزء5 ص 209)
لغت نامه دهخدا
(مُ شِ)
ابن مسعود بن ثعلبه السلمی، صحابی است. در جنگ جمل با عایشه بود و بر کسانی که از بنی سلیم در این جنگ شرکت داشتند فرماندهی داشت و کشته شد (36 ه. ق). در صحیحین از وی پنج حدیث نقل شده است. صحابی به کسی گفته می شود که پیامبر اکرم (ص) را درک کرده، به او ایمان آورده و در دوران زندگی اش به دین اسلام پایبند مانده باشد. این افراد اغلب از نخستین پذیرندگان اسلام بودند و نقش بسیار مؤثری در تشکیل تمدن اسلامی، گسترش فتوحات و نقل احادیث نبوی داشته اند.
لغت نامه دهخدا